بهترین ها

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ بهترین ها خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان گلم.از این

که به وبلاگ من سر میزنید بسیار بسیار مسرور و سپاس 

گذارم .با آرزوی موفقیت روز افزون شما...

 


ادامه مطلب

[ جمعه 18 فروردين 1398برچسب:,

] [ 12:11 ] [ eli ]

[ ]

 

[ یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,

] [ 22:52 ] [ eli ]

[ ]

[ یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,

] [ 22:49 ] [ eli ]

[ ]

 

 

 عید شما مبارک

سال 1392،سال مار،حماسه سیاسی-حماسه اقتصادی رو به همه دوستای گلم تبریک میگم!

[ جمعه 2 فروردين 1392برچسب:,

] [ 12:13 ] [ eli ]

[ ]

[ سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:,

] [ 16:27 ] [ eli ]

[ ]


«پژو» یکروز طعنه زد به «پراید»
 
که تو مسکین چقدر یابویی!
 
با چنین شکل ضایعی بالله
 
بی‌جهت توی برزن و کویی
 
رنگ لیمویی مرا بنگر
 
ای که تیره، شبیه هندویی
 
من تمیزم ولی تو ماه به ماه
 
مطلقاً دست و رو نمی‌شویی
 
بچه می‌ترسد؛ آن‌طرفتر رو!
 
که به هیئت شبیه لولویی
 
من نه خودرو، گُلم، سَمن‌بویم
 
تو نه خودرو، گیاه خودرویی!
 
من به پاریس بوده‌ام چندی
 
زیر پای «چهاردهم لویی»(!)
 
روی «باسکول» بیا،بپر،بینم(!)
 
روی‌هم‌رفته چند کیلویی؟!
 
در تو آهن به کار رفته ولی
 
نازکی عین برگ کاهویی!
 
صاحبت با تو گر به جایی خورد
 
سهم الارث ورثّه‌ی اویی!
 
از «پژو» چون چنین شنید «پراید»
 
گفت:ای دوست!چرت می‌گویی
 
بنده گیرم به قول تو یابو،
 
تو گمان کرده‌ای که آهویی؟!
 
«خویشتن، بی سبب بزرگ مکن
 
تو هم از ساکنان این کویی!»
 
انتقادی اگر ز من داری
 
مطرحش کن، ولی به نیکویی
 
زیر این آسمان مینایی
 
ای خوشا فکر و ذکر مینویی
 
برو خود را بسوز و راحت کن
 
بی‌علاج است آتشین‌خویی
 
بخت باید تو را نه آپشن و تیپ
 
ای که در بند چشم و ابرویی
 
بخت ماشین اگر سپید بُوَد
 
خواه بژ باش، خواه لیمویی!
 
ارج و قربم کنون ز تو بیش است
 
زانجهت در پی هیاهویی
 
خوار بودم ولی عزیز شدم
 
کرد دوران ز بنده دلجویی
 
قیمت من کنون رسیده به بیست
 
این منم من، «پراید» جادویی!
 
توی بنگاه پیش هم بودیم
 
غرّه بودی به خوش بر و رویی
 
بنده رفتم فروش و یکماه است
 
توی دپرس، هنوز آن تویی!

[ سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:,

] [ 16:23 ] [ eli ]

[ ]

 

شما وقتی در دستشویی گیر بیافتید چیکار میکنید؟؟پس متن زیر را بخوانید تا تجربه ایی باشد برای کسانی که بعدا در دستشویی گیر خواهند کرد !!
شهروند نوجوان : گریه و زاری راه می اندازد ومادرش را صدا می زند!

آریا تاک:شهروند دهه ۷۰ (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمزرنگش درمی آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن …» را گوش می دهد!

شهروند دهه ۷۰ (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!

شهروند دهه ۶۰ (مذکر): در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا … در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!

شهروند دهه ۶۰ (مونث): در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر … در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!

شهروند دهه ۵۰ (مذکر): یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک درمی آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!

شهروند دهه ۵۰ (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!

شهروند زندانی: سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!

شهروند روشن فکر: از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندنِ ایبوکِ «جامعه باز و دشمنان آن» (کارل پوپر) می شود!

شهروند روشن فکر نما: یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!

شهروند شاعر: شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»

شهروندن فرهیخته: در هر شرایطی به فرهنگ سازی فکر می کند. از داخل کلاسورش یک روان نویس مشکی درمی آورد و با خط نستعلیق روی در دستشویی می نویسد:

ای دوست، بعد از هر فشار و کِش مکش                           لطفا سیفون بالای سرت را بکش

شهروند متوقع: سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»

شهروند مهندس: سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.

شهروند فیزیکدان: از فرمول فشار (P=F/A) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنهِ شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (A) فشار افزایش یابد و بتواند در را سوراخ کند!

شهروند کامپیوتردان: برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟

شهروند اختلاسی: به نگهبان یک میلیارد رشوه می دهد تا در را برایش باز کند.

پوتین: به مدمدوف زنگ می زند و گرای دستشویی را به او می دهد. بعد از چند دقیقه یک هلیکوپتر نظامی بر بالای دستشویی ظاهر می شود.کماندوها سقف دستشویی را به وسیله موشک آر پی جی منفجر می کنند و با کمک عملیات راپل، پوتین را از دستشویی به داخل هلیکوپتر می آورند! پوتین مدمدوف را بغل می کند و در گوش اومی گوید: «نشون دادی که لیاقت داری باز هم بعد از من رئیس جمهور بشی! دیگه داشتم خفه می شدم!»

دولت: به رئیس دفترش زنگ می زند تا از شهرداری به دلیل ترویج بی بند و باری، تجاوز به حریم خصوصی شهروندان، سوء استفاده از اموال عمومی، گران شدن سکه! افزایش بیکاری، مهاجرت پرستاران و … شکایت کند!

شهروند نگران: با ۱۲۵ تماس می گیرد.

شهروند خیلی نگران: با ۱۱۵ تماس می گیرد!

شهروند رِند: نوشته های رویِ در و دیوارِ دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!

شهروند معمولی: کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به
موهایش می زند و خارج می شود!
منبع : جام نیوز

 

[ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:,

] [ 19:39 ] [ eli ]

[ ]

 

تصاویری از یک معتاد به فیس‌بوک که این شبکه اجتماعی حتی به پوستش نیز نفوذ کرده است. 

حالا سوال من اینه اگه این خانوم یکی رو خواست جدید اد کنه یا یکی رو خواست بلاک کنه تکلیف چیه؟

--------

[ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:,

] [ 19:37 ] [ eli ]

[ ]

[ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:,

] [ 19:24 ] [ eli ]

[ ]

     اتل متل توتوله

    این پسره سوسوله

    موهاش همیشه سیخه
    نگاش همیشه میخه

    چت میکنه همیشه
    بی مخ زدن؟نمیشه

    پول از خودش نداره
    باباش رو قال میذاره

    دی اند جیشو میپوشه
    میشینه بعد یه گوشه

    زنگ میزنه به دافش
    میبنده هی به نافش

    که من دوست میدارم
    تاج سرم میذارم

    صورت رو کردی میک آپ
    بیا بریم کافی شاپ

    تو کافی شاپ،می خنده
    همش خالی میبنده

    بهم میگن خدایی!
    چقدر بابا بلائی!

    همه رو من حریفم
    میذارم توی کیفم

    هزارتا داف فدامن
    منتظر یه نامن

    ولی تویی نگارم
    برات برنامه دارم

    اگه مشکل نداری
    میام به خواستگاری!

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:,

] [ 17:2 ] [ eli ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه